فرهنگ ارگونومی وابسته به باورهای روزمره
فرهنگ ارگونومی وابسته به باورهای روزمره
فرهنگ ارگونومی وابسته به باورهای روزمره
چکیده:
با توجه به وسعت و دامنه موضوع ارگونومی ، یک نیاز در قالب سازمان و وضع قوانین از اعتبار دادن به دانش و فرهنگ را باید تلقین نمود ، نخست باید به موارد تدریس توجه شود ، و مشکلات زیادی که در درون برنامه های آموزشی وجود دارد از قبیل محدود بودن آموزش و مدت زمان اثر آموزش و درک گیرنده مطلب و تنظیم مواردی در این زمینه ، نوع مربوط به آنالیز ، سیستماتیک ، بنیادی و تحقیقات کاربردی و آموزش از طریق رسانه های جمعی (مثل صدا و سیما و نشریات)، همچنین از طریق آگهی ها ، بروشور هایی تخصصی در مدارس ، کارخانجات ، دانشگاهها و مؤسسات صورت گیرد.
گسترش دانش های تازه مقتضی با فرهنگ پیشرفته و استعمال کاربردی گوناگون آن در محیط کاری در سرتاسر ایران الزامی است؛ اگر این موارد بطور متوالی صورت نگیرد افراد تمایل به بازگشت به عادت های گذشته خود دارند.
هدف اصلی این طرح چگونگی ایجاد یک بستر مناسب میان فرهنگ و عواملی که تأثیر گذار هستند بر سلامتی انسان و چگونگی حفظ و ارتقاء آن در بین اقشار جامعه صنعتی و حرفه ای می باشد.
روند صنعتي شدن جوامع بشري و رشد روزافزون و سريع تكنولوژيهاي مختلف در جهان و ابداع و ارائه روشهاي جديد در صنايع و وقوع اختراعات و اكتشافات علمي و فني باعث گرديد انسان امروزي در معرض تهديد و فشار آن چيزهايي قرار بگيرد كه خود به دست خود ساخته و ايجاد كرده است. در اين شرايط نياز صيانت از سلامتي نيروي كار و ساير دارائيهاي با ارزش او در مقابل خطرات محيط بيش از پيش احساس مي شود.
همانطور که می دانیم کار و انسان دو جزء اصلی و تفکیک ناپذیر هستی هستند که باید متناسب با یکدیگر برنامه ریزی شوند. کاربرد ارگونومی در طراحی فرایند ها و سیستم ها تأثیر شایان توجهی بر افزایش تولید ، کاهش هزینه های درمانی ، افزایش رضایت شغلی ، افزایش بهروری و بطور کلی ، فرآوری نیروی کار داشته و فزون شدن درآمد ملی و منافع اقتصادی را سبب می شود.
بطورکلی، فرهنگ پدیده ای واقعی و نیرومند است. تغییردادن آن کار دشواری است و برای این تغییر، پشتیبانی چندانی از داخل یاخارج سازمان نخواهیم یافت.
فرهنگ سازمانی پدیده ی مبهمی است. هنگامی که تصمیم می گیریم درباره ی فرهنگ عامه تحقیق کنیم، کار را با تشخیص و تفکیک باورهای راهنمای بنیادی از باورهای روزمره ی آن آغازمی کنیم.
مردم باورهای گوناگونی دارند؛ اعم از باورهای اندیشیده یا باورهای عوامانه: مثلاً اعتقادبه خدا، به تقدس کانون خانواده ، جمع شدن در کنار آبسرد کن برای پچ پچ کردن و پی بردن به ماجراهای اداری در محیط کار، و تماشای تلویزیون پیش از خواب.
بعضی از باورها مربوط به نکات جزیی زندگی روزمره و بعضی از آنها در حوزه ی مسائلی است که از نظر فرد ، سازمان یا جامعه بطورکلی اهمیت زیادی دارند. باورهای (راهنمای) عالی، زمینه ی ایجاد باورهای عملی و واقعی زندگی روزمره را فراهم می آورند ، یعنی اینکه این باورهای راهنما، جهت حرکت باورهای روزمره را تعیین می کنند.
برای نمونه، باورهای راهنما دریک خانواده ممکن است این باشد که مثلاً خانواده باید واحدی نیرومند ومنسجم باشد، نسبت به زندگی، اعضای خانواده مرکزیت داشته باشد وهمه بطورمنظم وهدفمند با یکدیگر همبسته و نزدیک باشند. سپس از این باور راهنماست که بسیاری باورهای روزمره ی زندگی مانند غذاخوردن، استفاده از تعطیلات و فعالیتهای دیگر ریشه می گیرد.
به همین منوال، در محیط کار هم ممکن است باور راهنمایی این چنین باشد که مثلاً به همه ی کارمندان فرصت داده شود تا حداکثر استعداد و توانایی لازم خود را بکارگیرند. بنابراین، باورهای روزمره در چنین محیط کاری می تواند بر درستکاری و تصمیم گیری صحیح و سنجیده، ارزشیابی عملکرد به طرز مطلوب، اولویت دادن به کارکنان سازمان در تصاحب پست های مهم و برنامه های پرورش نیروی انسانی در سطح ممتاز، تأکید کند.
باورهای راهنما به دو دسته تقسیم می شوند:
- باورهای بیرونی- مربوط به نحوه ی رقابت و نحوه ی هدایت کردن کسب و کار.
- باورهای درونی- که در خصوص نحوه ی مدیریت و هدایت شخص یا سازمان است.
از سوی دیگر، باورهای روزمره از گونه ی دیگری هستند. ضمن آنکه آنها نیز بخشی ازفرهنگ جامعه ، سازمان یا شرکت راتشکیل می دهند، نباید آنها را با باورهای راهنما اشتباه گرفت. باورهای روزمره، قانونمندی و احساساتی است که به رفتار روزانه مربوط می شوند؛ بستگی به موقعیت دارند و متناسب با شرایط تغییرمی کنند. شگرد دانستن و نادیده انگاشتن رابه کارکنان می آموزند. باورهای روزمره، ابزار کاری مانده گاری برای فرد در جامعه یا سازمان هستند.
دستیابی به ماهیت باورهای راهنما وتشخیص آنها از باورهای روزمره به علت ارتباط موجود بین باورها و استراتژی، حائز اهمیت است. استراتژی از باورهای راهنما ناشی می شود، آنها ریشه هایی هستند که استراتژی از آنها می روید.
اگر استراتژی موضوعی است که یک سازمان درصدد اجرای آنست و سازمان وسیله ایست که چگونگی اجرای آن موضوع را نشان می دهد، باورهای راهنما این جنبه رادارند که چرا سازمان در پی اجرای استراتژی است. موفقیت استراتژی یا شکست آن بستگی به هماهنگی یا عدم هماهنگی آن با باورهای روزمره ای دارد که در کارکنان، ساختار و نظامهای موجود یک سازمان تثبیت شده است.
پس با ایجاد آگاهی و ترویج فرهنگ مناسب و اجرای برنامه های آموزشی مناسب ؛ آسیبهای ارگونومیکی در تمامی زمینه ها را می توان به میزان 35 تا 91 درصد کاهش داد.
حتما بخوانید:
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد :)