سم شناسی حلال ها ppt و word
سم شناسی حلال ها ppt و word
سم شناسی حلال ها ppt و word
حلالها: خواص عمومي و اثر آنها بر سلامتي انسان :
حلال: يک ماده اي است که معمولاً در دماي اتاق به صورت مايع وجود دارد و اجسام ديگر را در خود حل مي کند و يک مخلوط همسان را به وجود مي آورد. حلاها را براساس نوع مايع به دو دسته تقسيم مي کنند:
- حلالهاي با پايه آب (Water based)
- حلالهاي آلي (based Hydrocarbon )
چون در صنعت براي حل کردن مواد در اکثر موارد از حلالهاي آلي استفاده مي شود بنابراين واژه حلال در صنعت بيشتر مفهوم حلالهاي شيميايي آلي را با خود به همراه دارد.
کاربرد حلال ها:
از حلالها عموماً براي تميز کردن, رقيق کردن, چربي زدايي و استخراج مواد استفاده مي شود. بعلاوه از حلالها بعنوان مواد واسطه در ساخت و سنتز مواد مختلف استفاده مي شود. بنابراين افرادي که از حلال ها در کارهاي مختلف استفاده مي کنند در معرض آلودگي با اين مواد قرار مي گيرند. از ترکيب صدها ماده شيميايي مختلف 30000 نوع حلال به وجود مي آيد که در صنعت کاربرد فراوان دارند.
حلالها را مي توان براساس خواص فيزيکي, شيميايي و سم شناسي طبقه بندي کرد که ذيلاً به اهم خواص مشترک آنها اشاره مي شود.
خواص فيزیکی و شيميایی حلالها:
حلاليت: ميزان حلاليت حلالها در مواد چربي بعنوان شاخص قدرت حلاليت آنها در نظر گرفته مي شود. بدين معني که هرچقدر يک حلال بيشتر در چربي محلول باشد قدرت حلاليت بالاتري دارد.قدرت حلالها هم بعنوان يک بيهوش کننده عمومي و هم تحليل برنده چربيها بستگي به ميزان حلاليت آنها دارد. ميزان جذب پوستي حلالها نيز بستگي به قدرت حلاليت آنها دارد و معمولاً موادي جذب پوستي بالايي دارند که هم در چربي و هم در آب محلول باشند. چون پوست بعنوان يک سد دفاعي از ترکيب آب و چربي بوجود آمده موادي که حلاليت بالايي هم در آب و هم در چربي دارند با قدرت خيلي بيشتري از پوست عبور مي کنند و جذب گردش خون مي شوند. از اين مواد مي توان بعنوان مثال به سولفواکسيد و دي متيل فرماميد و گليکول اتر اشاره کرد.
قابليت اشتعال و انفجار: قدرت اشتعال و انفجار يک ماده است که تعيين مي کند مواد در چه درجه حرارتي دچار اشتعال يا انفجار مي شوند. قدرت حريق بعضي حلال ها آنچنان زياد است که از آنها بعنوان مواد سوختي و منابع تامين انرژي استفاده مي شود و قدرت حريق بعضي ديگر از مواد آن قدر کم است که از آنها در موارد اطفاء حريق استفاده مي شود. ( مانند هيدروکربن هاي هالوژنه) براساس يک نوع تقسيم بندي حلالها را از نظر قدرت احتراق به 5 گروه (4-0) تقسيم ميکنند. که گروه (0) بي خطر و گروه 4 خيلي خطرناک توصيف مي شوند.
در هنگامي که مي خواهيم يک حلال را جايگزين حلال ديگري کنيم بايد به تفاوت نقطه احتراق و اشتعال مواد توجه خاص داشته باشيم.
قابليت تبخير: قابليت تبخير حلالها ميزان زيادي از آن ماده در هوا وجود دارد. از آنجائيکه افراد در معرض خطر بيشتر از طريق استنشاق دچار عوارض مي شوند, بنابراين مواد فرار که قابليت تبخير بالايي دارند بيشتر وارد هوا شده و از طريق استنشاق فرد را آلوده مي کنند.
ساختمان شيميايي: حلالها را براساس ساختمان و گروههاي فعال که در واکنش ها شرکت مي کنند در گروههاي مختلف طبقه بندي مي کنند و معمولاً هر يک از اين گروهها خواص شيميايي و سم شناسي مشابه دارند و ضايعات پاتولوژيک مشابه هم نيز ايجاد مي کنند. بعنوان مثال: هيدروکربن هاي کلرينه ضايعات کبدي مشابه ايجاد مي کنند و آلدئيدها علائم تحريکي مشابه ايجاد مي کنند. براساس ساختمان اصلي حلالها به گروههاي اليفاتيک, اليسکليک و آروماتيک تقسيم مي شوند. ( Aliphatic, Alicyclic, Aromatic) گروهاي فعال در واکنشي هاي شيميايي عبارتند از: الکل, کتون, استر, اتر, اسيد کربوکسيليک, آمين واميدها.
فارماکوکينتيک جذب: جذب مواد از طريق استنشاقي و پوست صورت مي گيرد و از اين دو طريق است که فرد دچار مسموميت مي شود. چون حلالها به آساني در هوا به صورت بخار پراکنده مي شوند به راحتي وارد دستگاه تنفسي فرد شده و چون در چربي ها به راحتي حل مي شوند پس از اينکه وارد آلوئول ها شدند به راحتي از سد آلوئول- عروق خوني گذشته وارد جريان خون مي شوند. مقدار جذب حلالها در يک استنشاق متفاوت و بين 80%-40% مي باشد.
وقتي که فرد فعاليت بيشتري انجام مي دهد هواي آلوده بيشتري استنشاق کرده و در نتيجه احتمال مسموميت در اين افراد بيشتر از افرادي است که فعاليت کمتري انجام مي دهند و در اين افراد جذب مواد سمي (حلالها) ممکن است به 3-2 برابر افراد در حال استراحت برسد.
جذب پوستي: حلالها به علت حلاليت در چربي از سد پوستي به راحتي مي گذرند و معمولاً حلالهايي که در آب و چربي حل مي شوند بهتر مي توانند نفوذ کنند و از آنجا که خاصيت تبخير پذيري اکثر حلالها بالاست معمولاً از طريق استنشاق فرد را مسموم مي کنند و جذب از طريق پوستي اندک است چون حلالها در سطح پوست به سرعت تبخير شده و وارد هوا مي شوند و به عبارت ديگر فرصت جذب شدن پيدا نمي کنند. بنابراين خطر جذب پوستي در مورد حلالها اندک است مگر در موارد خاص که غلظت حلال در هوا خيلي زياد مي باشد.
در اين موارد فرد از دستگاه رسپيراتور جهت تنفس استفاده مي کند ولي ميزان جذب پوستي به علت غلظت زياد حلال در هوا بالا مي رود( ميزان تماس با پوست بيشتر مي شود).
توزيع: از آنجا که حلالها عمدتاً ليپوفيل مي باشند هنگامي که وارد جريان خون مي شوند تمايل دارند در بافت هاي سرشار از چربي بدن تجمع پيدا کنند مانند بافت چربي, مغز, نخاع و کبد. همچنين به علت اينکه سدهاي خوني- بافتي غني از مواد چربي مي باشند حلال ها به راحتي از آنها عبور کرده و در بافت هايي که جريان خون بيشتري دارند نيز تجمع بيشتري دارند از جمله قلب و عضلات. بنابراين افراد چاق که داراي ذخيره چربي بيشتر هستند مقدار بيشتري از حلال ها را را در بدن خود ذخيره مي کنند و به تدريج آن را آزاد و وارد جريان خون مي کنند.
حلالهايي که وارد بدن مي شوند بعضي از آنها دچار متابوليسم شده و سپس دفع مي گردند و بعضي ديگر نيز بدون تغيير از بدن دفع مي شود. پديده متابوليسم هميشه به معني سم زدايي نيست, بلکه گاهي متابوليت يک حلال بعناو سم عمل کرده در حالي که خود حلال خاصيت سمي ندارد مانند متابوليت هاي حاصل از ان هگزان-متيل ان بوتيل کتون, متيل الکل, متيل فرمات و متيل استات.بعضي از حلالها با الکل اثر سينرژيسم دارند و اثر الکل را تشديد مي کنند و بالعکس.
دفع: دفع حلال ها يا به صورت تغيير نيافته از طريق دستگاه تنفسي مي باشد و يا به صورت متابوليت از ادرار دفع مي شوند و يا ترکيبي از دو حالت فوق.
پايش بيولوژيک: پايش بيولوژيک حلالها به پايش آنها در محيط کار برتري دارد از اين جهت که ميزان جذب آنها در افراد مختلف بر حسب ميزان و شدت فعاليت آنها متفاوت است بنابراين پايش بيولوژيک آنها اندکس بهتري از نظر ميزان مواجهه به دست مي دهد. ولي پايش بيولوژيک حلال ها محدوديت هاي منحصر به فردي دارد که به آنها اشاره مي شود.
- حلال ها به سرعت جذب بدن شده و به سرعت نيز دفع مي شوند بنابراين فرصت کافي وجود ندارد که بتوان آنها را به راحتي اندازه گيري کرد.
- اثر کوتاه مدت حلال ها ارتباط بهتري با شدت علائم کلينيکي دارد تا اثر دراز مدت آنها.
بنابراين اگر بخواهيم پايش بيولوژيک خوبي داشته باشيم بايد فاصله زماني بين مواجهه و زمان اندازه گيري کوتاه باشد. با توجه به محدوديت هاي فوق براي تمام حلالها پايش بيولوژيک تدوين نشده است و فقط براي تعداد معدودي از آنها وجود دارد از جمله ان هگزان, گزيلن, تولوئن, بنزن, اتيل بنزن, استيرن, فنل, متيل اتيل کتون, پرکلرواتيلن, دي متيل فرماميد و ديسولفيد کربن.
در مورد بعضي از حلالها بيش از يک نيمه عمر دارند که به علت توزيع آنها در بافت هاي مختلف بدن است.نيمه عمر اول معمولاً کوتاه و بين 10-2 دقيقه است که اگر نمونه گيري بلافاصله پس از تماس با حلال به عمل آيد نشانگر اوج مواجهه با آن ماده خاص در همان لحظه است ولي اگر نمونه گيري 30-15 دقيقه بعد انجام گيرد نشانگر ميزان تماس در چند ساعت گذشته است. و اگر نمونه گيري 20-16 ساعت پس از مواجهه انجام گيرد بيانگر ميزان مواجهه در شيفت کاري روز گذشته است.
حلال ها ۲ قسمت دوم حلال ها و اثر آنها بر سلامتي انسان:
اختلاف پوستي حدود 20% درماتيت هاي شغلي در اثر تماس با حلال ها به وجود مي آيند. تقريبآهمه حلال هاي آلي محرک پوست مي باشند چون باعث از بين رفتن بافت چربي پوست و انحلال آن مي شوند. ميزان تخريب بافت چربي پوست بستگي به ميزان حلاليت آن ماده در مواد چربي و نسبت عکس با ميزان تبخير پذيري و ميزان جذب آن دارد.
علاوه بر مدت طول تماس و غلظت حلال مسئله مهم ديگر زماني اتفاق مي افتد که يک حلال از راه درز ويا سوراخ لباس يا دستکش با بدن تماس پيدا کرده و در بين دو لايه پوست و لباس محبوس مي شود و بيشترين اثر تحريکي را در اين گونه موارد اعمال مي کند. بيشترين موارد درماتيت در کساني اتفاق مي افتد که دست هاي خود را با حلالها مي شويند و اين عمل نزد رنگ کاران, نقاشان و مکانيک ها امري متداول و شايع است.
در افراد ديگر نيز که به هر نحو با حلال ها تماس داشته باشند احتمال درماتيتتحريکي وجود دارد.
يافته های کلینیکی
نشانه ها و علائم : تشخيص بيماري با مشاهده ضايعات تيپيک و شرح حال تماس با يک حلال بسيار آسان است در مراحل حاد علائم يک درماتيت شامل خارش, درد, قرمزي, ورم و ترک مي باشد و در موارد مزمن نيز پوست ضخيم و علائم التهابي با شدت کمتر وجود دارد. پوست اين نواحي مستعد عفونتهاي ثانويه و آسيب ناشي از ساير مواد شيميايي مي باشد.
يافته هاي آزمايشگاهي: معمولاً تست هاي حساسيتي در اينگونه موارد انجام نمي گيرد چون به ندرت بعضي حلال ها مانند فرمالدئيد و ترپانتين ايجاد درماتيت آلرژيک مي کنند.
تشخيص افتراقي: بايد دقت کرد که عوامل تحريکي ديگر غير از حلال هاي محل کار ممکن است باعث درماتيت شوند. از جمله پاک کننده هاي بدون آب که حاوي الکل و مواد اموليسه کننده مي باشند و ممکن است باعث درماتيت هاي تماسي تحريکي يا آلرژيک گردند.
درمان: درمان اين درماتيت ها مانند ساير درماتيت ها شامل کورتون موضعي, کرم هاي نرم کننده دوري از تماس با مواد محرک باشيوه هاي مهندسي يا ايجاد حفاظ پوستي به وسيله لباس و دستکش مخصوص و استفاده از کرم هاي حفاظت کننده است.
- اختلالات سيستم عصبي مرکزي :تقريباً تمامي حلالها بر روي علائم کلينيکي علائم تضعيف کننده حلالها بر روي سيستم عصبي ناشي از نوشيدن الکل است و در واقع اثر الکل روي مغز جز يک اثر تضعيف کننده چيز ديگري نيست اين علائم بسته به شدت مسموميت شامل سردرد, سرگيجه, تهوع, استفراغ, صحبت نامفهوم, حالت مستي, خستگي, بي خوابي, ضعف, تحريک پذيري, تيرگي شعور و اختلال تفکر و در نهايت کما و مرگ در اثر دپرسيون سيستم تنفسي پيش مي آيد.
- در مراحل اول مسموميت ممکن است به جاي اثر تضعيف کنندگي اثري تحريکي ببينيم که اين به دليل مهار نورون هاي مهار کننده است و معادل مرحله بيهوشي مي باشد.اين علائم ممکن است بسته به غلظت حلال و نيمه عمر آن از چند دقيقه تا 24 ساعت پس از اين مواجهه وجود داشته باشد. ولي به تدريج که از بدن دفع مي شوند علائم بيمار نيز رو به بهبودي مي رود و معمولاً سلامتي کامل خود را به دست مي آورد.
- نکته حائز اهميت ايجاد پديده تحمل( تولرانس) در افرادي است که به طور مزمن با اين گونه حلال ها سروکار دارند و به عبارت ديگر علائمي مانند الکليسم در افراد پيدا مي شود به گونه اي که در روزهاي تعطيل و هنگام مسافرت علائمي ناشي از ترک الکل در آنها پديدار مي گردد.اندازه گيري حلال در خون تشخيص را قطعي مي کند ولي غلظت آن در خون با شدت علائم کلينيکي ارتباطي ندارد. در مواردي که اطمينان داشته باشيم فرد با يک حلال خاص تماس داشته باشيم فرد با يک حلال خاص تماس داشته و مسائل قانوني در کار نباشد به اندازه گيري سطح خوني نيازي وجود ندارد.
درمان : اساس درمان شامل: حمايت از سيستم تنفسي و قلبي- عروقي و پرهيز از داروهاي مضعف اگر علائم عصبي پس از برطرف شدن آثار مسموميت همچنان باقي بماند ممکن است حاکي از ايسکمي مغزي در طول مدت درمان و قبل از آن باشد. باقي ماندن اختلالات رفتاري پس از مسموميت حاد به صورت نادر گزارش شده است.
سردرد از ديگر علائمي است که مي تواند چند روز و حتي يک هفته پس از بهبودي در مسموميت حاد پايدار باقي بماند.
- اختلالات مزمن سيستم عصبي مرکزي: اختلالات مزمن اين اختلالات عصبي – رفتاري وقتي در ارتباط با مسموميت هاي ناشي از حلال ها باشد از آنها به عنوانهاي مختلف از جمله انسفالوپاتي توکسيک مزمن, دمانس زود رس, مسموميت مزمن ناشي از حلالها و سندرم رنگ کاران ياد مي شود. تعدادي از مطالعات اپيدميولوژيک بيانگر ميزان شيوع بيشتر بيماريهاي عصبي- رفتاري در بين افرادي است که با حلالها مواجهه شغلي دارند. اين اختلالات در بين کساني که مواجهه بيشتري دارند واضح تر است و از آن جمله اند رنگ کاراني که با اسپري رنگ مي کنند.
- اين اختلالات شامل علائم ذهني ( سبژکتيو) مثل تغيير شخصيت و رفتار و کاهش حافظه نزديک است که از طريق تست هاي خاص اندازه گيري مي شود.از آنجا که بسن علائم ايجاد شده و نتايج تست هاي انجام شده ارتباط مستقيم وجود ندارد تفسير نتايج اين تست ها مشکل و بايد توسط افراد ماهر انجام گيرد.چگونگي صدمات مغزي ناشي از مصرف طولاني الکل به خوبي شناخته شده نيست ولي مي توان گفت که صدمات مغزي ناشي از مواجهه با حلال ها مشابه مصرف طولاني الکل است.احتمالاً يافته هاي پاتولوژيک مثل آتروفي کورتکس مغز زمينه ساز اختلالات عصبي مي باشد.و اخيراً نيز مطالعاتي انجام شده که بيانگر اين است که بين بيماري آلزايمر و مواجهه با حلال ها رابطه اي وجود دارد.
- مواجهه حاد يا مزمن با حلالها منجر به اختلالات تعادلي- بينايي در اثر آسيب به مخچه نيز مي شود. و يک سندرم عدم تحمل نسبت به حلال ها نيز شرح داده شده است که در آن فرد به مقدار کم حلال ها نيز واکنش نشان مي دهد و دچار علائمي مثل سرگيچه و تهوع و حالت ضعف مي شود و در ضمن فرد هيچگونه زمينه قبلي اختلالات تعادلي نيز ندارد.
علائم کلينکي : علائم مسموميت مزمن با حلالها به طور شايع شامل سردرد, خستگي, ضعف, افسردگي, اضطراب, کم شدن حافظه نزديک, کم شدن تمرکز حواس و اختلالات حرکتي حسي است.
تشخيص:
- در مطالعات اپيدميولوژيک با استفاده از تست هاي رواني و
- علائم کلينکي يک آسيب مغزي وجود داشته باشد که شامل علائم تيپيک ذهني و يافته هاي پاتولوژيک مي باشد. يافته هاي پاتولوژيک خود از طريق
- ساير بيماريهاي ارگانيک کنار گذاشته شوند.
- ساير بيماريهاي رواني کنار گذاشته شوند.
تشخيص افتراقي با پيدا کردن علل ارگانيک براي اختلالات عصبي مي توان علل رواني را کنار گذاشت ولي هميشه اين گونه نيست که بيماريهاي ارگانيک را به راحتي به توان تشخيص داد به عنوان مثال اگر شخصي داروي خاصي مصرف کرده باشد بدون گرفتن شرح حال دقيق مشکل مي توان به تشخيص رسيد.
بيماريهاي ارگانيک ديگر مثل آلزايمر و کروتزفيلد که ضايعات منتشر مغزي به وجود مس آورند را نيز بايد مدنظر قرار داد.
درمان: دور کردن فرد از محل کار اولين قدم است. از نوشيدن الکل و مصرف ساير داروهاي تضعيف کننده
پيش آگهي : در مورد افرادي که فقط علائم ذهني دارند با دور کردن فرد از محيط کار علائم کاملاً برطف مي شوند ولي در افرادي که اختلالات عصبي مشهود پيدا کرده اند حتي با دور کردن افراد از محيط کار علائم بيماري کاملاً برطرف نمي شوند.
• اثر حلالها بر روي سيستم عصبي محيطي :همه حلالها ممکن است ايجاد نوروپاتي محيطي بکنند ولي در اين ميان 3 حلال ازهمه بيشتر مورد توجه قرار گرفته اند که عبارتند از :
- دي سولفيد کربن
- ان هگزان
- متيل ان بوتيل کتون
نوروپاتي ايجاد شده به صورت قرنيه, بالا رونده و از نوع اکسونوپاتي مي باشد. متيل اتيل کتون حلال ديگري است که باعث تشديد علائم نورپاتي ناشي از هيدروکربن هاي 6 کربنه (ان هگزان و متيل ان بوتيل کتون) مي شود.تري کلرواتيلن نيز باعث بي حسي در قلمرو عصب 3 قلو مي شود. شواهدي در دست است مبني بر اينکه کساني که به حلال ها اعتياد پيدا مي کنند دچار افت شنوايي از نوع عصبي- حسي مي شوند و تولوئن موجود در حلال ها در اين گونه موارد باعث اختلالات سيستم تعادلي مي شود و احتمالاً اين اثر منحصر به تولوئن نيز نمي باشد.
ساير اعصاب کرانيال نيز در مواجهه بيش از حد با حلال ها متاثر مي شوند از جمله سيستم بينايي به صورت اختلال در درک رنگها و سيستم بويايي به صورت اختلال در درک بو و يا از بين رفتن حس بويايي ممکن است حلالها به خودي خود اثر سمي شديد روي اعصاب محيطي نداشته باشند ولي اثر کمبود مواد غذايي و سم هاي ديگر را بر روي سيستم عصبي تشديد کنند. مانند آنچه در مورد مصرف مزمن الکل وجود دارد.
علائم کلينيکي : شامل ضعف و احساس گزگز کردن اندام ها که معمولاً از انتهاها شروع شده و بالا رونده مي باشد. درد و کرامپ عضلاني نيز گهگاهي وجود دارد. رفلکس هاي عصبي انتهاها معمولاً کاهش يافته است. در نورپايي عصب سه قلو نيز بي حسي در مسير عصب سه قلو به وجود مي آيد.
شخيص : تشخيص براساس گرفتن شرح حال و انجام تست هاي نوروفيزيولوژيک است سرعت هدايت عصبي معمولاً طبيعي يا کمي کاهش يافته است و در الکتروميوگرافي نشانه هاي قطع عصب (در کساني که با ان هگزان تماس دارند لازم است هر چند گاهي تست سرعت هدايت عصبي از آنها به عمل آيد و به محض مشاهده کاهش سرعت هدايت آنها را از محي کار دور نمود. کساني که از اختلال در حس چشايي يا بويايي شکايت دارند بايد عصب بويايي آنان مورد تست دقيق قرار گيرد.
تشخيص افتراقي: موارد تشخيص افتراقي عبارتند از نوروپاتي ديابتي, الکليسم, استفاده از داروها, نوروپاتي فاميلي و نارسايي کليوي علت حدود 50-25% از نوروپاتي ها عواملي غير از موارد فوق الذکر است که در بين آنها بايد به فکر نوروپاتي هاي شيميايي باشيم.
درمان: دوري جستن از تمام مواد نوروتوکسيک از جمله الکل اساس درمان است. و براي باز يافتن قدرت عضلاني و تحريک رشد رشته هاي عصبي فيزيوتراپي نيز توصيه مي شود. پايش دقيق افرادي که در معرض خطر مي باشند و معاينه کامل براي تشخيص زودرس بيماري از مواردي است که باشد به آن توجه خاص مبذول داشت. پس از دور کردن فرد از محيط خطر ممکن است علائم عصبي در ابتدا بد تر شوند ولي بعداً به تدريج رو به بهبودي گذارده و معمولاً در طول مدت يکسال بهبودي کامل حاصل مي شود و اگر بعد از آن اختلالي باقي بماند ديگر امکان بهبودي تقريباً وجود ندارد و تنها پس از يکسال است که مي توان در مورد ميزان نقص عصبي به جاي مانده اظهارنظر قطعي نمود.
اثر حلالها بر روي سيستم تنفسي همه حلالهاي ارگانيک به درجاتي باعث تحريک مجاري تنفسي فوقاني مي شوند و اگر يک گروه فعال شيميايي مانند گروه اسيدي يا بازي به ترکيب آنها اضافه گردد اين خاصيت تحريکي تشديد مي شود.خاصيت تحريکي حلالها به علت همان خاصيت چربي زدايي آنهاست که باعث از بين رفتن چربي سلولها و صدمه به بافت مخاطي مي شوند. موادي که خاصيت تحريکي شديد دارند معمولاً به مجاري تنفسي تحتاني نمي رسند چون خاصيت تحريکي آن قدر شديد است که فرد مجبور مي شود محيط را ترک کند مگر در موارد استثنايي که فرد نتواند محل را ترک کند که در اين گونه موارد دپرسيون تنفسي نيز بوجود آمده و باعث ورم ريه و سرانجام مرگ خواهد شد.
در مورد مواردي که خاصيت تحريکي کمتري دارند اين فرصت وجود دارد که وارد مجاري تنفسي تحتحاني شده و معمولاً به صورت تاخيري باعث ادم ريه مي شوند و نمونه آن گاز فسژن است که در اثر حرارت دادن حلالهاي حاوي کلر ( مانند آنچه در جوشکاري رخ مي دهد) به وجود مي آيد. اثر ديگر حلالها برسيستم تنفسي مانند هر ماده محرک ديگر تشديد حمله آسم و به وجود آمدن سندرم مجاري هوايي تحريک پذير است.
حلالها در ايجاد برونشيت مزمن نقش زيادي ندارند مگر در موارد مواجهه طولاني مدت با حلالهاي محرک مثل الدئيد. C.N.S اثر تضعيف کننده دارند و اگر غلضت آنها به حد کافي بالا باشد باعث بيهوشي عمومي مي شوند. نمونه بارز آن که در پزشکي, بکار گرفته شده اتيل اتر مي باشد و بعد از آن از حلالهاي صنعتي ديگر نيز بعنوان بيهوش کننده استفاده شده است.
ميزان اثر بيهوش کننده يک حلال بستگي به ميزان حلاليت آن چربي, طول ذنجيره کربن و … دارد C.N.S است. C.N.S ناشي از مصرف طولاني الکل امري کاملاً شناخته شده است بنابراين منطقي به نظر مي رسد اگر بخاهيم اين اختلالات را به ساير حلال ها نيز تعميم دهيم چون تمام حلال ها خواص کم و بيش يکساني دارند. C.T اسکن و اندازه گيري جريان خون مغز آتروفي کورتکس مغز نشان داده شده است ولي صرفاً با استفاده از اين تست ها نمي توان تشخيص قطعي را مطرح کرد. و براي تشخيص مسموميت مزمن ناشي از مواجهه شغلي با حلالها بايد اين شرايط برقرار باشد.
1- شخص مواجهه شغلي با حلال شناخته شده داشته باشد و آن حلال نيز مسموميت مزمن شغلي ايجاد کند. G. E.Eتست هاي روانشناختي و سايرعلائم نورولوژيک به دست مي آيند.C.N.S خودداري شود.
ساير علائم رواني مثل افسردگي و اضطراب و سردرد را مي توان به صورت علامتي و با مشورت روانپزشک تا حدي درمان کرد.
Denwrvation به صورت فيبرلاسيون عضلاني نيز وجود دارد. در مواردي ممکن است براي تشخيص قطعي بيوپسي عصب ضروري باشد که مورد مسموميت با ان هگزان تجمع نوروفيلامان ها در انتهاي اکسونها مشاهده مي شود.
حتما بخوانید:
⇐ ایمنی در کار با سرب, آزبست و حلال ها
سلام من پاور پوینت این سم شناسی حلال ها را میخوام
سلام اکانتتون فعاله و میتونید دانلود کنید
سلام من مراحل پایش بیولوژیک و کینتیکی متیلن کلراید رو لازم دارم میشه در سایت قرار دهید
سلام. کاربران ویژه می توانند درخواست مطلب کنند تا در لیست کارهای تیم acgih قرار گیرد.